اگه واقعاً می خوای زبان آلمانی رو یاد بگیری، اول باید با گرامرش دوست شی. بر خلاف بعضی زبونا، ساختار زبان آلمانی می تونه خیلی با انگلیسی فرق داشته باشه، واسه همین لازمه که بدونی دقیقاً چه خبره.
اگه گرامر رو خوب یاد بگیری، هم بهتر صحبت می کنی، هم بهتر می نویسی، و از همه مهم تر، راحت تر متوجه آلمانی صحبت کردن بقیه می شی. فرقی نداره هدف ت سفر باشه، کار یا حتی فقط چالش شخصی، وقتی قواعد زبان رو بدونی، همه چی برات آسون تر می شه.
توی این راهنما و پست های بعدی، کلی موضوع مهم گرامری رو با هم بررسی می کنیم، مثل:
ساختار جمله تو آلمانی با انگلیسی کلی فرق داره، واسه همین خوبه از همین جا شروع کنیم. معمولاً تو یه جمله ی ساده، ترتیب کلمات این طوریه: اول فاعل، بعد فعل، بعد مفعول.
مثال:
Ich esse Apfel. (من سیب می خورم.)
شاید ساده به نظر بیاد، ولی بسته به این که جمله خبری باشه، سوالی یا امری، ترتیب می تونه فرق کنه. مخصوصاً وقتی جمله ت پیچیده تر می شه یا بند وابسته داره.
یکی از چیزایی که اول از همه باهاش مواجه می شی، موضوع جنسیت اسم هاست. تو آلمانی، هر اسم یه جنسیت داره: مذکر، مؤنث یا خنثی. این یه چیز جدیده برای انگلیسی زبون ها.
نگاه کلی:
یادت باشه این آرتیکل ها (der, die, das) بسته به حالت جمله تغییر می کنن. پس باید جنس هر اسم رو یاد بگیری و باهاش تمرین کنی.
تو آلمانی، حالت ها نشون می دن هر اسم یا ضمیر چه نقشی تو جمله داره. چهار حالت اصلی داریم:
بلد بودن این حالت ها خیلی مهمه. تو پست های بعدی، همه شون رو مفصل باز می کنیم.
فعل ها قلب زبان هستن. تو آلمانی باید بتونی فعل ها رو خوب صرف کنی. سه نوع فعل داریم:
هر کدوم شون صرف های خودشون رو دارن که بعداً بیشتر راجع بهشون حرف می زنیم.
صفت ها باید با اسم شون از نظر جنس، تعداد و حالت هماهنگ باشن.
مثلاً:
Der große Hund (سگ بزرگ)
اما قیدها تغییر نمی کنن، چون برای توصیف فعل، صفت یا قید دیگه ان.
مثلاً:
Er läuft schnell. (اون سریع می دوه.)
نحوه ی درست استفاده از هر دو رو با کلی مثال یاد می گیریم.
تو آلمانی جای کلمات بسته به نوع جمله فرق می کنه:
تو پست های آینده با کلی مثال این قانون ها رو یاد می گیری.
ضمیرها مثل “من”، “تو”، “او” تو آلمانی بسته به حالت و جنس تغییر می کنن:
مثلاً:
من → ich (فاعل)
منو → mich (مفعول)
حروف اضافه ی آلمانی هم خیلی مهم ان. بعضی هاشون حالت های خاص خودشون رو لازم دارن:
مثلاً:
mit (با) همیشه با داتیو می یاد:
Ich gehe mit dem Hund. (با سگ می رم.)
اینا رو هم با تمرین و مثال برات روشن می کنیم.
تو آلمانی زمان های مختلفی داریم مثل:
مثلاً:
Ich habe gegessen. (من خوردم.)
Ich werde gehen. (من خواهم رفت.)
فعل های مدال مثل können، müssen، dürfen به کار می رن برای بیان توانایی، اجبار یا اجازه:
Ich kann schwimmen. (می تونم شنا کنم.)
Du musst lernen. (باید درس بخونی.)
موقع یاد گرفتن آلمانی، بعضی اشتباه ها خیلی رایج ان:
تو پست های آینده این اشتباه ها رو یکی یکی با مثال بررسی می کنیم تا دیگه تکرارشون نکنی.